خاطرات یک عدد دانشجوی پزشکی از اولین روز دانشگاه

خاطرات دانشجویی

درسای پزشکی

چهارشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۹ ب.ظ
درسای ترم اولمون بیوشیمی جنین شناسی و بافت شناسی فیزیولوژی آناتومی اندام زبان عمومی و روان شناسی  و ادبیات و اندیشه و آداب پزشکی بود
تقریبا 5 جلسه اینا مقدمات داشتیم و یه سری ترمینولوژی پزشکی
بعدش بافت شناسی داشتیم با استاد جعفر سلیمانی راد که نویسنده کتاب بافت و جنین شناسی هستند و جزو یک درصد دانشمندان برتر جهان
بافت تقریبا مثل زیست بود و بسیار گسترده و من خیلی سختی کشیدم تا بتونم راهی برای خوندنش پیدا کنم چون حجمش بسیار زیاد بود و اگه میخواستم مثل زیست دبیرستان بخونم هر فصل یه هفته طول میکشید
و به همین دلیل خیلی آشفته بودم ولی تقریبا یه دور اکثر فصلارو طول ترم روخوانی کردم و قرار بود شب امتحان هم یه دور مرور کنم
بعد تموم شدن بافت جنین داشتیم تا عید
بعد عید امتحان بسته یک داشتیم از جنین و آناتومی و فیزیولوی و بیوشیمی و مقدمات علوم تشریح
تقریبا یه چیزی مثل کنکور
عید با اینکه درس نخوندم و فقط 5 روز آخر یکم خوندم ولی زیاد استرسشو کشیدم و عذاب وجدان داشتم
تعطیلات عید تموم شد اومدم خوابگاه تقریبا از همه هم کلاسیام عقب تر بودم
خوشبختانه تو خوابگاه خوب خوندم و شبا تا 2 یا3 بیدار میموندیم
ولی خیلی فشار تحمل کردم
اون هفته 3 تا امتحان داشتیم دوشنبه بیوشیمی عملی چهارشنبه بسته یک و پنج شنبه بافت عملی
بیوشیمی عملی خوب بود و نمرمو کامل گرفتم
و شد روز سه شنبه
دانشگاه نرفتیم و موندیم خوابگاه تا بخونیم
واقعا وضعیت هولناکی بود تا عصر با دوستم فقط چن فصل بافتو مرور کردیم تو نمازخونه بعدش اومدیم اتاقمون
یکی از هم کلاسیام خیلییییییییی خیلییییی خونده بود و همه چیو بلد بود
و من یه لحظه به این فکر کردم که فقط مشروط نشم
مامانم بهم زنگ زد تا صداشو شنیدم زدم زیر گریه
یکم دلداریم داد و قطع کردیم
خلاصه هایی که برای جنینی داشتمو مرو کردم و 3 فصل اینا از بافت نخونده بودم و بیوشیمی لیپیدشو نخونده بودم
فقط یه دور در حد روخوانی یه نگا انداختم بهشون وشد ساعت 4 صب و رضایت دادم که بخوابم صب بخونم
6 صب پا شدم و شروع کردم بازم خوندن تا ساعت 11
12 امتحانمون بود  11 آژانس گرفتیم و رفتیم دانشکده و تو راه میخواستم لیپید بخونم و سرم پایین بود و به همین دلیل حالت تهوع گرفتم
شرایط بسیار بدی بود از استرس حالت تهوعم شدید شده بود
اومدیم دانشکده شماره صندلیمونو پیدا کردیم و رفتیم قتل گاه ـ همون سال امتحاناتـــــــــــــــ ـ و سوالا رو گذاشتن زیر صندلیو و بعد چن دیقه گفتن شروع سوالارو با دستای لرزون برداشتم و شروع کردم به نوشتن وقتی یکم سوالا رو حل کردم ودیدم بلدم از استرسم کم شد
یه درو سوالاییی که بلد بودمو و زدم ودور دوم برگشتم رو سوالای شکدار بیشتر فک کدرم و سوال نزده نذاشتم بمونه چون نمره منفی نداشت
مهلت آزمون یک ساعت بود
و من نمیدونستم سوالا همه تو یه دفترچه ان
بعد بافت در حالی که فقط 20 دقه مونده بود ورقه رو برگردوندم ودیدم بیوشیمی وفیزیولوژی هم تو همین دفترچه است و شوک  عظیمی بهم وارد شد
به سرعت شرو کردم به زدن سوالا
فیزیو خیلی سخت بود و چن تا شانسی زدم
مهلت آزمون تموم شد و برگه هارو گرفتن
و بسیار احساس سبکی میکردم بعد از این امتحان
رفتیم ناهارمو خوردیم و گفتن برا بافت ریویو هست و چون من هیچی برای بافت عملی نخونده بودم فقط حضوریمو زدم و برگشتم خوابگاه
دو تا از هم اتاقیام با هم دعواشون شده بود و من از سر و صدا سردرد گرفتم
تا 5 خوابیدم پا شدم یکم از بوفه خوراکی خریدم و ساعت 8 شرو کردیم به خوندن بافت عملی
من لپ تاپ آورده بودم و تو همون اسلایدای بافت رو با هم ( هم کلاسیا که هم اتاقیم بودن ) دیدیم و رفتیم امتحان
امتحان 10 تا ایستگاه داشت و هر کدوم 15 ثانیه وفت داشت و من تقریبا نصف لام هارو عضله تشخیص دادم و کلا اون امتحانو خوب ننوشتم
و بالاخره اون هفته کذایی تموم شد و برگشتیم خونه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۰
medstudent1999 1999

نظرات  (۱)

وای خیلی خوبه وبلاگت امیدوادم موفق باشی ...من عاشق رشته ی پزشکی ام همه بهم میگن تو نمیتونی پزشکی قبول بشی البته سال اول کنکور خیلی کم کاری کردم و شیمی قبول شدم ... ولی خب امسال تصمیم گرفتم باز دوباره کنکور بدم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی